سیاه وسفید

ایام محرم رسیده و من مثل سنوات قبل یه این فکر میکنم که چرا بعضی ها این مراسم معنوی رو به حدیک کارناوال تنزل میدهند.حالم بهم میخورد از کسانی که از این ایام برای مقاصد ونیات بدشان استفاده می کنند. دو تا از دانشجوهام تمام تابستون رو بدنسازی کردند تا زیر لباسهای تنگ و مشکیشان ،بدن خودشون رو به رخ دیگران بکشونند.طبل ها روز به روز بزرگتر میشه .بلندگوها کر کننده تر میشه تا حدی که پرده گوش رو صدمه میزنه. جاده های شهری وبین شهری بخاطر ازدحامی که هیات ها برای پخش شربت وچایی ایجاد کرده اند،پر از ازدحام و ترافیک شده.و اغلب موجب دلخوری وناراحتی دیگران میشه.برادر من سیاه وسفید...ادامه مطلب

چندروزه که به یکی از وبلاگ هایی که علاقه مند به دنبال کردنش هستم ، سر میزنم و نظرمو راجع به نوشته هاش مینویسم.وبلاگ خیلی خوبیه و نویسنده خیلی صمیمی وراحت حرفهاشو میزنه.اما یکی از کامنت های من ایشون رو دچار سو تفاهم کرده و توضیحات من فکر می کنم قانعشون نکرده باشه.راستش خیلی منطقی وقابل درک سعی می کنه که هویتش رو مخفی کنه.این خیلی هم خوبه.یکی دو اتفاق افتاد که حس کردم ایشون احساس نا امنی می کنه.یکی حذف عکس پروفایلشون و دیگری رمزی کردن پستی که من در آن کامنت گذاشته بودم. شاید هم تصادفی بود وربطی هم به من نداشت.اما خواستم اگه نگرانی هم وجود داشته باشه رفع بش سیاه وسفید...ادامه مطلب

وبلاگ دیگه ای هم هست که من هر روز بهش سر میزنم.حتی بیش از صاحب وبلاگ!!.صاحب وبلاگ نگاهی عمیق و فلسفی به اطراف و افکار خود دارند.سبک نوشتنش را میپسندم و خودم هم سعی می کنم مثل ایشون و با همان ادبیات که مینویسند، بنویسم.بحث های فلسفی، همیشه چالش برانگیزه.البته من فیلسوف نیستم.فقط نوع نگاهم رو مینویسم.درخیلی از موارد با هم اتفاق نظر نداریم و دایم بحث می کنیم.من به صراحت مینویسم وایشون در لفافه پاسخ میدن.در لفافه حرف زدن ایشون خیلی جالب وهنرمندانه است..طوری مینویسند که اصلا مشخص نمیشه که در درون پست خودشون، جواب من یا دیگران را هم می دهند.ظرافت کارشان تحس سیاه وسفید...ادامه مطلب

امروز یاد خاطره ای خنده دار که یکی از همکارانم تعریف کرده بود افتادم و با یادآوریش کلی خندیدم.ماجرا از این قرار بود که دوستم تعریف می کرد یک دانشجو درسی را افتاده بود و دایم سماجت می کرد تا نمره قبولی بگیره.از نطر همکارم این غیرممکن بود و قصد نداشت به هیچ وجه کوتاه بیاد و نمره قبولی به دانشجو بده.سماجت دانشجو تا پارکینگ دانشگاه هم ادامه یافت.استاد که کلافه بود آب پاکی را روی دست دانشجو ریخت و گفت که امکان پذیر نیست.دانشجو پاسخ داد که حداقل یک راه برایم بگذارید تا جبران کنم.استاد که می خواست از دست دانشجو خلاص بشه،نگاهی به اطراف کرد و اشاره به شخصی کت وش سیاه وسفید...ادامه مطلب

نباید اینکارو می کردید.این کار پاک کردن صورت مساله است.کاش حداقل دلیلش رو اگه لازم می دونید بهم بگید.

این همه نگرانی وناامنی دلیلش چیه؟ اصلا" نمی فهمم.

پی نوشت: راههای زیادی برای اطمینان بخشی این که اشتباه می کنیم وجودداره.به نظرم گمان و حدس به تنهایی نباید موجب اضطراب بشه.اگر آدرس ایمیلی از شما داشتم توضیحات کامل رو  ارایه می کردم.به نظرم خیلی زود قضاوت کردید.

سیاه وسفید...

امروز دیگه تقریبا" کلاسها با حد نصاب خوبی تشکیل شد.تا چند وقت پیش، هفته اول ترم تحصیلی ، کلاسها کمتر از حد نصاب تشکیل می شد،اما الان غیبت هفته دوم هم داره به یک حق برای دانشجو تبدیل میشه! و دو هفته آخر ترم هم بهش اضافه کنید.بگذریم..... پاییز زیبا هم داره یواش یواش جاشو توی زندگی ما باز می کنه. فصلی دل انگیز که خنکای نسیمش،سرمستمان می کنه.دویدن و ورزش در این هوای مطبوع خیلی لذت بخشه.اکسیژن خالص رو میشه براحتی در ریه ها جا داد.آب وهوای اینجا مثل تهران یا سایر ابر شهرها نیست که حسرت یک نفس عمیق به دلت بمونه.تا چند سال قبل ساکن تهران بودم.تهران زیباست. زنده است. سیاه وسفید...ادامه مطلب